حديثي از کتاب «نورالعين» نقل شده که در آن آمده:
سکينه عليهاالسلام، دختر امام حسين عليه السلام گويد:
شب عاشورا، شب مهتابي بود، من در ميان خيمه نشسته بودم که ناگاه از پشت خيمه صداي گريه اي شنيدم. از ترس اين که مبادا خواهران و ساير زناني که مطلع نيستند، مطلع شوند، چيزي نگفتم، از خيمه بيرون آمدم و دلم گواهي خبر نمي داد، در راه دامن بر پايم مي خورد و مي افتادم و برمي خاستم، چون بيرون رفتم، ديدم پدرم نشسته و اصحابش دور او هستند، شنيدم که پدر به آنها مي فرمود:
بدانيد شما با من آمديد در حالي که مي دانستيد من به سوي جماعتي مي روم که با من، با دل و زبان بيعت کردند، حال مي دانيد که شيطان بر آنان غالب شده و خدا را فراموش کرده اند.
|